تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمان ها اهل بهشت خوانده می شوند. - حضرت زهرا (س)

شبهة تحریف قرآن کریم از دیر زمان مطرح بوده و پیوسته مورد انکار و رد علما و محققین بزرگ اسلام بوده است، جز برخى گروه ها یا افرادى که به دلیل آشنایى اندک با اصول و پایه هاى عقاید اسلامى شبهه را مهم دانسته و خواسته اند به گونه اى آن را توجیه کنند. 

 
 

منشأ این شبهه برخى از اخبارى است که در کتب روایى اهل سنت و شیعه درج شده است که به ظاهر تحریف کلام الهى را مى رساند، لکن این دسته از روایات در مواردى قابل تأویل بوده و تعداد کثیرى از این اخبار نیز به لحاظ سندى از ناحیة غلات، مجاهیل، ضعفا و غیرثقات بوده، بدین جهت نزد محدثان بزرگ شیعه فاقد اعتبار و حجیت است. در این مقاله سعى شده با بررسى دلالى و سندى مهم ترین روایت تحریف، یعنى تحریف سورة نساء و به خصوص آیة سوم آن که در آن ادعاى حذف ثلث کلام الله شده، صیانت و سلامت لفظى قرآن، مستند شود.

 مفسرین اهل سنت بصورت تاریخی همواره معتقد به صحت تاریخی قرآن بوده به این معنی که آیات قرآنی که در امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمد بیان کرده‌است و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفته‌است. البته اهل سنت بصورت سنتی سه طریق اصلاح را پذیرفته‌است: با استناد به آیاتی مانند رعد ۳۹ یا اعلی ۶-۷ تفاسیر سنتی اهل سنت پذیرفته‌اند که خود خدا ممکن است باعث بشود که محمد برخی از آیات را فراموش کند و یا حتی آیاتی از قرآن را حذف کند (مقایسه کنید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المیزان که این موضوع را نمی‌پذیرند). دیگر اینکه ممکن است برخی از آیات قرآن جایگزین آیات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). اما علاوه بر این ها برخی از علمای اهل سنت هم معتقد بودند که تحت نظارت جبرئیل، محمد برخی از آیات را که به او وحی شده بود را در قرآن قرار نداده‌است.

 به عنوان مثال بگفته جان بورتان آیه شماره ۲ سوره نور در مورد مجازات زناکار با مجازات سنگسار تفاوت می‌دارد. برخی از فقیه هان قدیمی دقیقاً به همین دلیل مجازات سنگسار را رد می‌کردند اما در کل توافقی بین فقیهان در مورد مجازات سنگسار برای زنا وجود داشت. برای بسیاری پذیرش اینکه رفتار و گفتار یک انسان بتواند جایگزین کلمات خدا بشوند وجود نداشت، و به همین دلیل اینگونه استدلال می‌کردند که حتماً می‌بایست آیه سنگساری بوده که در قرآن قرار داده نشده اما حجیت آن باقی‌مانده‌است. در تفاسیر قدیمی روایاتی منتسب به ابی ابن کعب، ابوموسی اشعری، عایشه و غیره نقل شده که مضمون آنها کنار ماندن برخی از آیات در قرآن تدوین شده می‌باشد. بدین سان برخی از علمای اهل سنت بصورت سنتی معتقد بودند که محمد تحت نظارت جبرئیل برخی از آیات را در قرآن قرار نداده اگرچه آن آیات هنوز حجیت خود را داشتند.


بررسى اجمالى تحریف و وقوع آن در قرآن


الف) تحریف و اقسام آن
واژة تحریف از ریشة «حرف» به معناى کناره گیرى، عدول و تغییر شئ است. از این رو در قرآن کریم آمده است «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ» 1 تحریف کلام نیز به معناى تغییر دادن، کنار زدن کلام از موضع طبیعى و مقصود واقعى آن است.

 
در اصطلاح نیز تحریف به چند معنا آمده است:
1. تحریف در دلالت کلام یا تحریف در معنی؛ یعنى تفسیر و تأویل ناروا به گونه  اى که لغت،  وضع و قرینه  اى بر آن دلالت نداشته باشد وتنها بر طبق میل خود،  آن را تفسیر و تأویل نموده باشند. از این رو اینگونه تأویل غیر مستند را تأویل باطل و تفسیر به رأى شمرده اند.

 نظیر آیة شریفه که درباره برخى از یهودیان نازل شده است «مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» در وقوع چنین تحریفى اختلافى نبوده و در برخى از روایات از چنین تحریفاتى به شدت منع شده است که از آن جمله خبر کلینى در کافى با اسناد خویش از امام باقر علیه السلام است که آن حضرت در نامه اى به سعد  الخیر چنین مى نگارند: «وکان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه حرفوا حدوده فهم یروونه لا یرعونه،والجهال یعجبهم حفظهم للروایه والعلماء یحزنهم ترکهم للرعایه؛ آنان با حفظ حروف و الفاظ کتاب خدا و تحریف معانى و احکام آن، آن را پشت سر انداختند،  آنان قرآن را مى خوانند، براى دیگران نقل مىکنند ولى احکام آن را مراعات نمىکنند. نادانان از خواندن و نقل آیات قرآن خوشحالند لکن عالمان و دانشمندان از اینکه احکام و حدود قرآن رعایت نمىشود غمگینند».


تحریف قرائى در حروف یا حرکات وکلمات قرآن بدون تغییر معناى آن؛ که مربوط به مصاحف و علت اختلاف قرائات است، اگرچه قرائاتى در مورد قرآن گفته شده؛ ولى همواره قرائت ا صل، رایج بوده است.
تحریف و کم و زیاد شدن یک آیه از قرآن به شرط آنکه موجب تغییر در قرآن منزل نگردد و رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز آن آیه را خوانده باشند؛ تحریف به این معنى و خصوصیات یاد شده در مورد قرآن گزارش شده است. به عنوان نمونه «بسمله» از جمله آیاتى است که به اتفاق مسلمین، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله قبل از هر سوره جز سوره توبه آن را قرائت مى نموده است. لکن بین علماى اهل سنت اختلاف است که آیا این آیه از قرآن است یا خیر. جمعى از ایشان گفته اند که این آیه جزو قرآن نیست، بلکه پیروان مالک خواندن آن را در نماز هاى واجب قبل از سورة حمد مکروه مى دانند، مگرآنکه بسمله را به قصد پرهیز از مخالفت با دیگر مسلمانان قبل از «حمد» در نماز بخوانند که در این صورت مکروه نخواهد بود و جمعى دیگر قائل شده اند که بسمله جزئى از قرآن است و شیعه اتفاق نظر دارد بر اینکه بسم الله جزو تمام سور قرآن است بجز سوره توبه تحریف به زیاده، بدین معنا که کلمه، آیه و یا سوره اى غیر الهى در قرآن ثبت شده باشد.

از ابن مسعود روایت شده است که برخى کلمات را به عنوان تفسیر در خلال آیه مى آورد تا مراد آیه را روشن تر سازد چنانکه در آیه تبلیغ جمله «إن علیا مولى المومنین» را زیاد نموده است و آیه را چنین مى خواند: «یأَیها الرسول بلغ ما أُنزل إلیک من رّبک ان علیا مولى المومنین  و إن لّم تفعل فما بلّغت رسالته‏»  تحریف بدین معنا به اجماع تمام مسلمین باطل، بلکه بطلانش نیز از ضروریات است. 
تحریف به نقیصه و کاستن حرف، کلمه، آیه و یا سوره اى از قرآن؛ در این خصوص برخى گمان برده اند قرآن بیش از اندازه موجود بوده است و یا به جهت سهو و اشتباه و یا به عمد از آن کاسته شده است .

 تحریف به این معنا همان مطلب اختلافى است که گروه اندکى آن را پذیرفته اند و جمع زیادى منکر آن شده اند . به دلیل برخى اخبار اهل سنت که «حشویه» 10 آن را روایت نموده اند  و نیز اخبارى از شیعه که «اخباریون» بدان دامن زده اند مساله کاستى از قرآن مطرح شده؛ ولى اجماع امت اسلامى بر آن است که هرگز چیزى از قرآن کاسته نشده است.  شایان ذکر است که چنین تحریفى بیشتر محل نزاع در بررسى روایات تحریف سورة نساء با قائلین به تحریف است. 


ب) دلایل صیانت قرآن از تحریف
در آغاز به بررسى آیات و سپس دیگر دلایل پرداخته مى شود: 
آیة شریفة «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»  این آیه متضمن ضمانت و وعده الهى بر حفظ قرآن از هر گونه تحریف است و وعده الهى تخلف ناپذیر است. خداوند متعال در آیه شریفه با چند تأکید و سیاق حصر، به صراحت بیان داشته است که قرآن از هر گونه دستبردى مصون است. 
آیة شریفة «وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»  در آیه تمام اقسام باطل از قرآن نفى شده است که مستلزم نفى هر گونه تحریف از قرآن و مصون بودن آن از هر گونه آسیب، تغییر و بطلان نیز هست. 
حدیث ثقلین که فریقین آن را نقل کرده اند؛ «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا أبد»  و در آن بر تمسک به قرآن، دستور داده شده و لازمه وجوب تمسک همیشگى به قرآن، عدم تحریف آن است. 
روایت عرض امام صادق علیه السلام که فرمودند: «کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف» ؛ هر حدیثى که با کتاب خدا موافقت ندارد زینت شده و (دست ساز) است.  طبق حدیث مذکور، قرآنى که معیار و مقیاس حق و باطل است چگونه ممکن است خود تحریف شده باشد درحالى که امام صادق علیه السلام آن را براى همیشه به عنوان معیار میزان حق و باطل بیان مى نماید. 
اعجاز قرآن؛ اعجاز امرى مسلم و قطعى است و قرآن در موارد متعددى دعوت به تحدى نموده است.  از این رو علماى اسلامى مساله اعجاز قرآن را دلیلى بر رد شبهه تحریف دانسته اند چرا که احتمال زیادت، آنگونه که برخى از خوارج گفته اند که سورة یوسف تماما بر قرآن افزوده شده است، چون یک سرگذشت عاشقانه است و جایى در قرآن ندارد؛ یا کاستن، آنگونه که عبدالله بن مسعود گمان برده است که دو سورة معوذتین، دو دعاى مبطل السحرند و جزو قرآن نیستند، دربارة قرآن به کلى منتفى است؛ زیرا لازمه آن امکان هماوردى با قرآن است و آیا بشر را یاراى آن است که همانند قرآن بیاورد به گونه اى که هرگز با آن تفاوتى از حیث فصاحت و بلاغت و بیان و محتوى نداشته باشد؟
 رخصت ائمه بر قرائت هر یک از سور در نماز؛ فقهاى شیعه بر آن هستند که نمازگزار در نمازهاى واجب پس از قرائت سوره حمد مى بایست یکى از سوره هاى دیگر قرآن را به شکل کامل و صحیح بخواند. از طرفى ائمه اجازه بر قرائت هر یک از سوره هاى قرآن را پس از حمد داده اند در نتیجه اگر قرآن تحریف شده بود با رخصت ائمه منافات داشت؛ چرا که هر گونه نقصان یا زیادى در سور قرآن در هنگام قرائت در نماز موجب بطلان نماز خواهد شد و اگر ائمه احتمال تحریف در سور قرآن را مى دادند آن را متذکر مى شدند و بر مدعیان تحریف لازم بود که سوره اى را که احتمال تحریف در آنها بوده در نماز بخوانند، زیرا اشتغال یقینى نیازمند برائت یقینى است و اگر احتمال تحریف را در همة سور مى دادند از خواندن همة آنها پرهیز مى نمودند درحالى که اجازه بر قرائت تمام سور دلیلى بر عدم تحریف آنها است
گواهى تاریخ؛ قرآن از روز نخست مورد عنایت همگان به ویژه مسلمین بوده و هست. نبى مکرم اسلام صلى الله علیه وآله شخصا حافظ قرآن بوده و پیوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را مى دادند و مسلمین موظف بودند آن را ثبت و حفظ نمایند و بدین منظور از آن نسخه هاى متعدد تهیه مى کردند و در خانه هاى خویش در میان صندوق یا کیسه هاى مخصوص نگهدارى مى کردند. از همان زمان مساله حفظ قرآن رواج یافت و عده بى شمارى به عنوان حافظان قرآن پیوسته در میان جوامع اسلامى جایگاه بلندى یافتند و علاوه بر ثبت و ضبط قرآن در مصاحف، نسخه هاى متعددى تهیه و در سراسر بلاد اسلامى منتشر نمودند. چگونه ممکن است با چنین اهتمام وافرى در تمامى اعصار و مکان ها از ناحیه مسلمین و حراست از کتاب آسمانى این کتاب هدایت گر دچار تغییراتى شده باشد؟


بررسى دلالى و سندى روایات تحریف آیات سوره نساء
سوره نساء به لحاظ اهمیت اخبار تحریف در خصوص آن، مورد بررسى محققان بوده است. در این سوره حدود شصت روایت از سوى مدعیان تحریف، ذیل نوزده آیه؛ 3، 24، 47، 42، 59، 54، 66، 65، 64، 63، 79، 94، 135، 137، 163، 166، 168، 170 و 174 وجود دارد که بررسى تفصیلى اهم آنها چنین است: 


آیة سوم
در آیه سوم سوره نساء: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطُوا فِى الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا» روایت به شرح ذیل است که:
یشبه القسط فى الیتامى نکاح النساء ولا کل النساء یتامى، فهو مما قدمت ذکره من اسقاط المنافقین من القرآن و بین قوله فى الیتامى و بین نکاح النساء من الخطاب والقصص أکثر من ثلث القرآن»  این روایت از جهات ذیل قابل بررسى است:
خبر مذکور در زمرة اخبارى قرار مى گیرد که فاقد اصل و سندى معتبر هستند؛ چرا که اصل خبر از متفردات ابى منصور احمد بن على طبرسى (م 620) بوده و در دیگر مصادر روایى شیعه و اهل سنت از آن خبرى نیست و احتجاج طبرسى بدلیل وجود مراسیل و مجاهیل فراوان نزد علماى شیعه فاقد اعتبار است و از آنجا که مولف کتاب نیز معلوم نیست و محتمل بین چندین نفر است، بدان اعتنا نمى کنند. 

محتواى روایت نیز برخلاف ادلة صیانت قرآن از تحریف است چرا که کلام الهى به زبان عربى و مخاطبان اولیه کلام الله مجید نازل گردیده و مى بایست به لحاظ قواعد دستورى و زبانى نیز تابع زبان مخاطبین خود باشد و خلاف آن معارض حکمت الهى است. از این رو با اندک تأملى در آیه مذکور مى بینیم که آیه سوم سورة نساء آنگونه که علامه طباطبایى در تفسیر المیزان بدان اشاره نموده است از اتصال لفظى و محتوایى تامى با آیات قبل و بعد خود برخوردار است و چگونه ممکن است زمانى که آیه حاوى مضمون تام و جامعى است و معنایى کامل را به مخاطبین خود عرضه مى دارد فاقد ثلث کلام الهى در میان الفاظ و معانى خویش باشد؟! 
وزن و آهنگ آیات قرآن به گونه اى است که چنانچه نقص یا زیادتى در بین الفاظ آن صورت پذیرد، در وزن و آهنگ آن اختلال روى مى دهد و این امر با اعجاز قرآن سازگارى ندارد؛ زیرا همانگونه که پیش از این در دلائل صیانت قرآن از تحریف بیان نمودیم قرآن کریم در آیات متعددى اعجاز خود را مطرح کرده و تحدى به مثل آن نموده است، بیان مى دارد که: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»  تحدى قرآن حکایت از اعجاز آن دارد و ادعاى هر گونه تحریف به نقیصه و زیاده را در قرآن موجود منتفى مى داند؛ چرا که در صورتى که ثلث قرآن از آیه مذکور کاسته شده باشد، دیگر این کلام، کلام خداوند نخواهد بود و قرآن فصاحت و بلاغت خود را از دست مى دهد، درحالى که اعجاز قرآن همواره ثابت بوده و براى کسى هماوردى آن میسور نشده است و هر گونه تحریفى نوعى اختلال در نظم و اسلوب ویژه و بلاغت قرآن وارد مى کند و آن را از منزلت کلام الهى به منزلت کلام بشرى مى رساند و اعجاز بلاغى و لفظى آن را ساقط کرده، درحالى که اعجاز لفظى قرآن همواره مورد توجه علماى مسلمان و حتى کسانى که متهم به مبارزه با قرآنند،  بوده و هست. 
چگونه کلامى که نسل به نسل و سینه به سینه با اهتمام نبى خدا صلى الله علیه و آله و صحابه ایشان و دیگر مسلمین در تمامى زمان ها و مکان ها با پشتوانه «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»  از دستبرد و تحریف دشمنان قسم خورده اسلام مصون مانده است، باخبرى واحد که در دیگر منابع و مصادر روایى شیعه خبرى از آن نیست و تنها از متفردات احتجاج طبرسى است، مورد خدشه و تغییر قرار گیرد و بخش عظیمى از قرآن رایج در میان مسلمین حذف گردیده باشد؟ آنگونه که شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء (م1228) در صیانت قرآن از تحریف بر همین رویه استدلال نموده است: «روایات نقیصه به روشنى مردود شناخته شده است و ظاهر آن نمى تواند مورد قبول باشد به ویژه روایاتى که ثلث (بیش از دو هزار آیه) قرآن یا بسیارى از آن را افتاده پنداشته است؛ زیرا اگر چنین اتفاقى رخ داده بود باید شهرت همگانى مى یافت، چون داعیه نقل بر آن بسیار است و همواره دشمنان اسلام آن را دستاویز قرار مى دادند و بزرگترین طعن بر قرآن کریم تلقى مى نمودند. . . . چگونه ممکن است چنین شده باشد درحالى که مسلمانان فوق العاده در حفاظت و حراست وضبط آیات و حروف آن کوشا بوده اند؟»

 
آیة بیست وچهارم
در آیه 24 سوره نساء آمده است: «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا» و در ذیل آیه چندین روایت در مصادر شیعه مبنى بر تحریف آیة مذکور از ناحیة اخباریین مطرح گردیده است.  که به عنوان نمونه به دو خبر ذیل اشاره مى نماییم:
«العیاشى عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر علیه السلام قال: قال جابر بن عبد الله عن رسول الله صلى الله علیه واله: انهم غزوا معه فأحل لهم المتعه ولم یحرمها، وکان على علیه السلام یقول لو لا ما سبقنى به ابن الخطاب یعنى عمر ما زنى الا شقى وکان ابن عباس یقرأ: فما استمتعتم به منهنّ - الى اجل مسمی- فئاتوهن أُجورهن فریضة وهؤلاء یکفرون بها ورسول الله صلى الله علیه واله أحلها ولم یحرمها؛
امام باقر علیه السلام مى فرمایند: جابر از سیرة رسول خدا صلى الله علیه و آله سخن مى گفت از آن جمله گفت: من و یارانم با رسول خدا صلى الله علیه و آله به جنگ مى رفتیم و حضرت متعه را برایمان حلال کرد و تا زنده بود حرام نکرد و على علیه السلام بارها مى فرمود: اگر پسر خطاب، عمر قبل از من به خلافت نمى رسید احدى جز شقى مرتکب زنا نمى شد و ابن عباس آیه را اینگونه بیان مى کرد (فما استمتعتم به منهن- الى اجل مسمى - فئاتوهن أُجورهن فریضه) و مى گفت: این دستگاه خلافت به این آیه کفر ورزیدند ولى رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را حلال کرد و تا زنده بود تحریمش نکرد» 
«على بن إبراهیم، عن ا بیه، عن ابن أبى عمیر، عمن ذکره، عن أبى عبد الله علیه السلام قال: إنما نزلت: فما استمتعتم به منهن -الى اجل مسمی- فئاتوهن أُجورهن فریضه؛


روایات مذکور نمى تواند دلائلى بر تحریف به نقیصه باشد و از جهات ذیل قابل بررسى است:


1. آنچه که بوضوح از اخبار مذکور بر مى آید آن است که عبارت «الى اجل مسمی» بیان و تفسیرى براى «فما استمتعتم به منهن» است، نه آنکه الى اجل مسمى در عصر نزول و اندکى پس از آن جزئى از قرآن بوده و بعدها به سبب عواملى چون جمع آورى قرآن توسط خلفا از قرآن کاسته شده باشد و قرائت ابن عباس در خبر عیاشى و نظائر آن-که سبب توهم قائلین به تحریف گردیده– حکایت از تحریف به نقیصة آیة 24 ندارد، زیرا آنگونه که علامه عسکرى نیز بیان داشته اند «قرأ» در عصر معصومین علیهم السلام به معناى تعلیم لفظ به همراه معناى آن بوده است و نبى اکرم صلى الله علیه و آله همواره به اصحاب خود امر مى فرمودند که بیان آیات الهى را به همراه آیه بنویسند. 


2. همچنین لفظ نزلت هکذا، نزلت، تنزیله کذا، هکذا انزلت و نظائر آن که نمونه اى از آن در خبر کافى آمد از اصطلاحاتى است که در زمان معصومین علیهم السلام جهت تفسیر آیه به کار مى رفت و این معانى نزد علماى معاصر ائمه چون کلینى، قمى، عیاشى، صدوق و. . . کاملا روشن و معلوم بود و آنها از این الفاظ تفسیر آیات را مى فهمیدند و از این رو ما به عنوان نمونه در تفسیر منسوب به على بن ابراهیم و تفسیر عیاشى مى بینیم که ایشان ابتدا نصى که در مصحف رایج میان مردم وجود داشت را مى آوردند و سپس دست به تفسیر آیات مى زدند و از این رو در تفسیر ایشان کلامى مبنى بر اینکه آیه اى از قرآن براساس اینگونه روایات تحریف شده باشد وجود ندارد، چرا که اینها به اجماع بر این بودند که آنچه در بین مردم متداول است همان قرآن منزل است و نقص و زیادتى در آن صورت نپذیرفته است. 


3. از سوى دیگر عبارت «الى اجل مسمی» در وزن و آهنگ آیه اختلال ایجاد مى نماید و نقیصه مذکور با اعجاز و تحدى کلام بارى تعالى سازگارى ندارد و هماوردى قرآن را میسور مى کند. درحالیکه اعجاز قرآن همواره ثابت بوده و هماوردى آن براى کسى میسر نشده است. 


آیه چهل وهفتم
در آیه 47 نساء آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ» در ذیل آیه سه خبر36 گزارش شده است که به بررسى دو خبر مهم ذیل خواهیم پرداخت:
«السیارى عن محمد بن على عن محمد بن سنان، عن عمار بن مروان، عن منخل، عن جابر عن أبى عبد الله علیه السلام قال: نزل جبرئیل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وآله بهذه الآیه هکذا: یأَیها الّذین أُوتوا الکتب ءامنوا بما نزّلنا -فى علی- مصدّقا لّما معکم.» 
السید المحدث التوبلى فى التفسیر البرهان مرسلاعن عمرو بن شمر، عن جابر قال: قال أبو جعفر علیه السلام: نزلت هذه الآیة على محمد صلى الله علیه وآله هکذا: یا أیها الذین اوتوا الکتاب آمنوا بما أنزلت فى على مصدقا لما معکم من قبل أن نطمس وجوها فنردها على أعقابها. 


این روایات از جهات ذیل قابل بررسى است :


الف) در این دسته از اخبار رواه غالى وغیر ثقه اى وجود دارند که حتى بدون توجه به بررسى متنى و محتوایى خبر، ذهن آدمى به سوى مختلق بودن خبر سوق داده مى شود و چگونه مدعیان تحریف به قرآن در راستاى اثبات مدعاى خویش به چنین اخبار سست و ضعیفى استناد نموده اند که در ذیل به احوال برخى از این راویان اشاره مى شود:
1. احمد بن محمد بن سیار؛ کنیه وى اباعبدالله و معروف به سیارى است،  ابن غضائرى درباره وى مى گوید: ضعیف، متهالک، غال، محرف. 
2. محمد بن على الکوفی؛ معروف به ابا سمینه، نجاشى در احوال وى گفته: ضعیف جدا، فاسد الاعتقاد و ابن غضائرى هم از او با عنوان کذاب و غالى یاد نموده است. 
3. منخل بن جمیل؛ ضعیف، فاسد الروایه،  متهم به غلو که غلاه احادیث فراوانى به وى نسبت داده اند. 
4. عمرو بن شمر؛ نجاشى ضمن تضعیف وى مى گوید: او در کتب جابر جعفى دست مى برده و احادیثى را بدان مى افزوده، به جابر نسبت مى داده است؛ ضعیف جدا، زید احادیث فى کتب جابر الجعفى ینسب بعضها الیه. والامر ملبس. 


ب) نکته در خور توجهى که بر جاعلین این دسته از اخبار پوشیده بوده، عدم تناسب نقیصه هاى ذکر شده در اخبار با سیاق آیات است؛ زیرا آیات قبل، متعرض حال یهود و یا حداقل حال طائفه اى از یهود است که سخن از آنها بدین جا مى رسد که این طائفه به خاطر آن که به خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله خیانت کردند و آن چه در دین خودشان صالح بود فاسد کردند، جمعشان به لعنت خدا گرفتار شده، در نتیجه توفیق از ایشان مگر از عدة قلیلى از آنها سلب شد، پس آیه متوجه جمیع اهل کتاب است، چرا که ظاهر جملة «یا ایها الذین اوتوا الکتاب» همین عمومیت را افاده مى کند.  در نتیجه زمانى که سیاق آیات سخن از اهل کتاب دارد و عدم ایمان ایشان به قرآنى که مصدق کتاب آسمانى ایشان است و در آنها خبر بعثت نبى خدا صلى الله علیه و آله آمده است، چه جایگاهى براى سخن از ولایت على علیه السلام در این مقام وجود دارد؟!


ج) همچنین با مراجعه به روایاتى که از سوى قائلین به تحریف طرح شده است، معلوم مى گردد که عبارات متعددى نظیر: «انزلنا فى على نورا مبینا» ، «انزلنا فى علی» و «انزلنا الیکم فى على نورا مبینا»  به عنوان عبارت محذوف آیه چهل و هفتم سوره نساء گزارش شده اند که باید از مدعیان تحریف به نقیصه سوال کرد که اگر در آیه 47 نسا ء تحریفى رخ داده، کدام یک از عبارات مذکور، همان نص قرآنى است که خداوند تبارک و تعالى از طریق وحى بر نبى خود نازل نمود و محرفین و منافقین آن را از آیه حذف، در آن تغییراتى ایجاد نمودند؟!


آیه پنجاه ونهم
در آیه شریفه 57 نساء آمده است که: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلا ظَلِیلا» در ذیل این آیه بیش از ده خبر51 از ناحیة مدعیان تحریف مطرح شده است که به جهت اختصار به عنوان نمونه به سه خبر مهم تر آن در ذیل اشاره مى رود:
1. «على بن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن جریر عن ابى عبدالله لیه السلام قال نزلت فإن تنازعتم فى شی‏ء فارجعوه إلى اللَّه و الى رسوله و الى اولى الامر منکم.»  
«السیارى عن على بن الحکم عن عامر بن سعید الجهنى عن ابى جعفر علیه السلام قال: أَطیعوا اللَّه و أَطیعوا الرّسول و أُولى الأَمر منکم من آل محمد صلوات الله علیه هکذا نزل بها جبرائیل.» 
«الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن على الوشاء عن أحمد ابن عائذ عن ابن اذینة عن برید العجلى قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل: إن الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات إلى أهلها وإذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل قال: إیانا عنى، أن یؤدى الاول إلى الامام الذى بعده الکتب والعلم السلاح وإذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل الذى فى أیدیکم، ثم قال للناس: یأَیها الّذین ءامنوا أَطیعوا اللّه و أَطیعوا الرّسول و أُولى الأَمر منکم إیانا عنى خاصه، أمر جمیع المؤمنین إلى یوم القیامة بطاعتنا، فإن خفتم تنازعا فى أمر فردوه إلى الله وإلى الرسول وإلى اولى الامر منکم، کذا نزلت وکیف یأمرهم الله عزوجل بطاعة ولاة الامر ویرخص فى منازعتهم؟! إنما قیل ذلک للمأمورین الذین قیل لهم، أطیعوا الله وأطیعوا الرسول و اولى الامر منکم. . . ؛ سپس امام باقر علیه السلام فرمودند: اى کسانى که ایمان آورده اید و مومنین تا روز قیامت را مورد خطاب قرار داد که خدا و رسول و اولى الامر را اطاعت کنید، منظور از اولى الامر تنها ما بودیم، پس هر گاه در امرى [دینی] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر و اولى الامر عرضه بدارید، و این چنین نازل شده است و چگونه مردم را امر به اطاعت اولى الامر مى کند و آنگاه تجویز مى کند براى خود اولى الامر اینکه با یکدیگر تنازع کنند، پس روى سخن به مامورین اولى الامر است، یعنى مردمى که باید امر اولى الامر را اطاعت کنند، آنها که به ایشان گفته شده: أَطیعوا اللَّه و أَطیعوا الرّسول و أُولى الأَمر منکم» 


روایات مذکور نیز نمى تواند دلیلى بر تحریف به نقیصه باشد و از جهات ذیل قابل بررسى است:


الف) دراسناد اخبار برخى از این روایات چون خبر سیارى متهالک رواه مجهولى نظیر عامر بن سعید الجهنى دیده مى شود که نامى از وى در کتب رجالى شیعه و اهل سنت به میان نیامده است. در خبرکلینى از حسین بن محمد نیز معلى بن محمد وجود دارد که از ناحیه علماى رجال تضعیف گشته و از او با عنوان «مضطرب الحدیث والمذهب» یاد نموده اند. 


ب) متن روایات هم آنگونه که در خبر روضه کافى آمده است، نمى تواند بر چیزى غیر از تفسیر و بیان معصوم پیرامون آیه دلالت داشته باشد. آنگونه که برخى از علما و مفسرین بدان تصریح نموده اند.  علامه طباطبایى در تفسیر المیزان در ذیل خبر روضه کافى مى گویند: «چه بسا فردى از این روایت و خصوصا جمله قرائت شده بفهمد که امام فرموده آیه اینگونه نازل گردیده است و این توهمى باطل است، چرا که امام آیه شریفه را به آن چند کلمه اضافى تفسیر کرده اند و خواسته اند مراد آیه را بیان نمایند»

 
ج) با توجه به اینکه روایات عبارات مختلف «فان – خفتم تنازعا فى امر» ، «فان – خفتم التنازع– فى شئ. . .» ، «. . . واولى الامر منکم – من آل محمد صلوات الله علیهم- . . .» و. . . را به عنوان نص قرآنى آیه 59 نساء مطرح نموده اند باید گفت که کدام یک از عبارات مذکور، همان عبارتى است که توسط جبرئیل بر پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نازل گردید و منافقین آن را تحریف نمودند؟ 


آیة شصت و چهارم
آیه 64 سورة نساء: «أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا» که خبر على بن ابراهیم در ذیل آن آمده است: 
«على بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابى عمیر عن ابن اذینه عن زراره عن ابى جعفر علیه السلام قال: و لو أَنّهم إذ ظلموا أَنفسهم جاءوک- یا علی- فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللَّه توّابا رحیما. هکذا نزلت.»  

روایت مذکور هم نمى تواند صحیح باشد زیرا:


الف) مصدر خبر مذکور تفسیر على بن ابراهیم قمى است که نسخه موجود این تفسیر از منظر علما و محققین جهان تشیع فاقد اعتبار تام است و مورد توجه بزرگانى چون کلینى که شاگرد وى محسوب مى شد و نیز شیخ طوسى که نزدیک به عصر او «تفسیر تبیان» را نگاشت، قرار نگرفت.  
تفسیر مذکور اینگونه آغاز گردیده است: «حدثنى ابو الفضل العباس بن محمد بن القاسم بن حمزه بن موسى بن جعفر قال حدثنا ابو الحسن على بن ابراهیم. . .»  که قائل «حدثنى . . .» نامعلوم است. 
آیت الله سید موسى زنجانى احتمال مى دهد که وى على بن حاتم بن ابى حاتم قزوینی باشد که همواره از ضعفا نقل حدیث مى کند و آنان قریب بیست وپنج نفرند که همگى در اسناد این تفسیر قرار گرفته اند. احوال ابو الفضل علوى نیز در کتب رجالیه شناخته شده نیست و احتمال مى رود که وى یکى از شاگردان على بن ابراهیم قمى باشد که اصل تفسیر را از او فرا گرفته و از اوایل سوره آل عمران از تفسیر ابى الجارود بهره گرفته است و براى تکمیل؛ تفسیر قمى را هم به آن در آمیخته است. او از دیگران نیز بهره جسته و از این راه بر تفسیر خود افزوده است. به هر حال این تفسیر که به صورت کنونى در آمده، آمیخته اى است ازتفسیر قمى، ابى الجارود زیدى مذهب و روایات دیگران. از این رو انتساب آن به قمى ارزش سندى ندارد و خبر مذکور در ذیل آیه شصت و چهارم نساء فاقد اصل و سندى معتبر است. 


ب) به لحاظ متن نیز با دقت در آیات پیشین آیه 64 به خوبى استفاده مى شود که این آیه تتمه اى است بر آیات 60 الى 63 سورة نساء که خطاب در آیات مذکور متوجه رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله است وحال چه مناسبتى مى تواند بین خطاب به على علیه السلام با آیات ذکر شده وجود داشته باشد که خداوند متعال در میان آیاتى که به لحاظ لفظى و محتوایى در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند، على علیه السلام را مخاطب خویش قرار دهد؟! علاوه بر این آنگونه که پیش از این ذکر نمودیم، نقیصه یاد شده با اعجاز کلام الله مجید و وزن و آهنگ آیه قابل جمع نیست. 


آیة صد و سى و پنجم سوره نساء
در آیه 135 نساء آمده: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» که در ذیل آیه، اخبار ذیل از ناحیه اخباریون مطرح گردیده است: 
1. «الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن على بن أسباط، عن على بن أبى حمزه، عن أبى بصیر، عن أبى عبد الله علیه السلام فى قوله تعالی: إن تلووا أ و تعرضوا فقال: إن تلووا الامر وتعرضوا عما امرتم به فإن الله کان بما تعملون خبیرا» 
2. «السیارى – وعن بعض الهاشمیین عن ابن اورمه عن یونس عن الرضا علیه السلام فى قوله تعالی: و إن تلووا الامر وتعرضوا عما امرتم به فإن الله کان بما تعملون خبیرا» 


دو خبر یاد شده دلائلى بر تحریف به نقیصه ندارد زیرا:


الف) در خبر اول راویانى چون معلى بن محمد و على بن ابى حمزه بطائنى آمده اند که هر دو از سوى علماى رجال مورد ذم و طعن قرار گرفته اند.  به عنوان نمونه ابن داود از وى اینگونه یاد نموده است:
معلى بن محمد البصری؛ مضطرب الحدیث و المذهب، یعرف حدیثه و ینکر و یروى عن الضعفاء. 
على بن ابى حمزه؛ هو احد عمد الواقفه؛ کذّاب، متهم. 
در سند سیارى مشهور به جعل حدیث نیز عبارت «عن بعض هاشمیین» آمده است که باید گفت: مقصود از این هاشمى ها چه کسانى هستند که از محمد بن اورمه ضعیف و متهم به غلو روایت را نقل نموده اند؟! آیا جز این است که این خبر از مختلقات سیارى است که با انتساب آن به امثال یونس بن عبدالرحمن،  سعى در نشر هر چه بیشتر و مقبولیت هر چه تمام تر اخبار غلو آمیز خود داشته است؟


ب) با فرض اینکه خبر از سندى مطلوب هم برخوردار مى بود، عبارت «عما امرتم» که قائلین به تحریف ادعاى حذف آن را از آیه مذکور دارند، خبر از آن دارد که معصوم علیه السلام درصدد تفسیر آیه بوده است نه آن که بگوید آیه اینگونه نازل شده بود و از این رو برخى از ایشان در زمانى که به روایت ابى بصیر استناد مى کنند، اذعان مى دارند که بعید نیست این خبر بر تفسیر آیه دلالت داشته باشد. 


آیة صد و هفتادم:
در ذیل آیة: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْرًا لَکُمْ وَإِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» اخبار ذیل آمده است:
«الکلینى عن احمد بن مهران عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنى عن محمد بن الفضیل عن أبى حمزة عن أبى جعفر علیه السلام قال: نزل جبرئیل علیه السلام بهذه الآیه هکذا: یا أَیها النّاس قد جاءکم الرسول بالْحقّ‏ِ من رّبّکم- فى ولایه علی- فئامنوا خیرا لّکم و إن تکفروا -بولایه علی- فإنّ للَّه ما فى السموت و الأَرض.»  
«السیارى عن محمد بن على عن محمد الفضیل عن حمزه والحسین بن سیف عن اخیه عن ابیه عن ابى حمزه عن ابى جعفر علیه السلام قال: نزلت هذه الآیه هکذا: یا أَیها النّاس قد جاءکم الرّسول بالحقّ‏ِ من ربّکم- فى ولایة على -فئامنوا- بولایته- خیرا لّکم و إن تکفروا- بولایه علی- فإنّ للّه ما فى السموت و الأَرض»

 که این دسته از اخبار نیز از جهات ذیل قابل بررسى است:


الف) در خبر کلینی- که به عینه در تفسیر عیاشى هم آمده است سیارى واضع و راویان غالى وغیر ثقه اى دیده مى شود که احوال برخى از ایشان به قرار ذیل است:
-احمد بن مهران: انه ضعیف. 
-محمد بن الفضیل: ضعیف، یرمى بالغلو. 
- محمد بن على الکوفی: معروف به ابوسمینه، نجاشى در احوال وى گفته: ضعیف جدا، فاسد الاعتقاد و ابن غضائرى هم از او با عنوان کذاب وغالى یاد نموده است.  
- حسین بن سیف: مجهول الحال. 


ب) چنانچه در سلسله این دسته از اخبار، راویان غالى، مجهول و غیر ثقه هم وجود نداشت باز هم متن روایات در اثبات تحریف آیه راه به جایى نمى برد؛ زیرا آیات 170-163 سوره نساء پیرامون وحى بر نبى خدا نظیر وحى بر دیگر انبیاء است: «انااوحیناالیک کما أوحینا الى نوح و النبیین من بعده» و در ادامه روى سخن آیات با کسانى است که کافر شده و مردم را از راه خدا در عصر نبى باز داشتند: «ان الذین کفروا وصدوا عن سبیل الله» و سرانجام کلام بدین جا ختم مى گردد که رسولى را براى شما ارسال و هر که ایمان آورد براى او بهتر و هر که کافر شود، در خسران است؛87 حال ایمان آوردن و یا نیاوردن به رسالت نبى خدا صلى الله علیه وآله چه ارتباطى با مساله ولایت على علیه السلام در میان این دسته از آیات دارد که در ارتباط کا مل با یکدیگر هستند و هر گونه نقصى در آیه مى تواند در اعجاز لفظى و بلاغى آن اختلال ایجاد نماید. 


آیه صد و هفتاد و چهارم
و در آخرین آیه اى که اخبارییون پیرامون آن از تحریف سوره نساء سخن رانده اند «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا» روایت سیارى اینگونه آمده است:
«السیارى - و عن محمد بن على عن ابن سنان عن عمار بن مروان عن منخل عن جابر عن ابى عبدالله علیه السلام: یأَیها النّاس قد جاءکم برهان مّن رّبکم و أَنزلنا إلیکم- فى علی- نورا مبینا»  
نگارنده بر آن است که قریب به اتفاق روایات تحریف به نقیصه در صورت قابل تاویل نبودن، چیزى نیست مگر ساخته و پرداخته رواه غالى و غیرثقه اى که به سبب خروج از محوریت بى چون و چراى ولایت ائمه معصومین علیهم السلام دست به جعل اینگونه اخبار ساختگى و واهى زده اند، بررسى روایت تحریف آیه مذکور، حکایت از این مدعا دارد:


الف) احوال راویان غالى و غیر ثقه خبر سیارى متهالک، به شرح ذیل است:
محمد بن على بن ابراهیم الکوفی(ابو سمینه) : فردى بسیار ضعیف، غالى، کذاب و فاسد الاعتقاد. 
محمد بن سنان: عده اى از رجالییون به تضعیف وى پرداخته و در احوال وى گفته اند: «محمد بن سنان فردى غالى، کذاب و بسیار ضعیف است و به اخبارى که تفرد به وى داشته باشد اعتنا نمى شود»  و برخى دیگر چون شیخ مفید و آیت الله خویى او را توثیق نموده اند. 
منخل بن جمیل: ضعیف، فاسد الروایه،  متهم به غلو که غلات احادیث فراوانى به وى نسبت داده اند. 
خبر ذکر شده با توجه به وضعیت احوال رجال سند، متفرد بوده و از تفردات سیارى به شمار مى رود که به احتمال قوى سیارى آن را ساخته و پرداخته و سپس سندى براى آن جعل، به امام صادق علیه السلام نسبت داده است، چرا که چگونه ممکن است خبرى با دواعى نقل فراوان در هیچ یک از کتب روایى شیعه ذکر نشده باشد. 


ب) مساله دیگرى که موهوم بودن خبر را روشن تر مى سازد، بى ارتباطى عبارت «فى علی» با سیاق آیات است. در آیات قبل پس از آن که از پیشنهاد اهل کتاب و در خواست ایشان مبنى بر این که رسول خدا صلى الله علیه وآله کتابى از آسمان برایشان نازل کند پاسخ داد و بیان کرد که هر چه رسول آورده به حق آورده و از ناحیه پروردگارش آورده است و کتابى که از ناحیه خدا آورده است حجتى است قاطع و در آن شکى نیست، اینک در این آیات نتیجه گیرى مى کند که قرآن حق دارد تمامى بشر را به سوى رسول خدا صلى الله علیه وآله و کتاب او دعوت کند. 
نتیجه آنکه با بررسى جزئى وتفصیلى مهم ترین روایاتی که مدعیان تحریف در ذیل 19 آیه از آیات سوره نساء بدان تمسک جسته اند، استفاده مى شود که قریب به اتفاق این دسته از اخبار فاقد اصل و سندى در خور توجهند و در قریب یازده خبر آن رواه مجهولى نظیر: عامربن سعید الجهنی عبدالسلام بن مثنى،  حمزه بن ربیع،  سلیمان بن اسحاق و حسین بن سیف آمده است. در قریب 23 خبر نیز رواه غالى چون سیارى،  سلیمان بن عبدالله دیلمى،  یونس بن ظبیان،  محمد بن على،  محمد بن اورمه و منخل دیده مى شود. در سلسله دوازده خبرهم راویان ضعیف وغیر ثقه اى چون عمرو بن شمر،  معلى بن محمد البصرى،  احمد بن مهران وعلى بن حسان وجود دارد . 


عباراتى که از سوى مدعیان تحریف به نقیصه نظیر «الى اجل مسمى، فى ولایه على، یا على وعما امرتم به» به عنوان الفاظ حذف شده آیه، ذکر شده است با اعجاز لفظى، بلاغى، وزن و آهنگ آیات که مورد اتفاق فریقین است ناسازگار است،  چرا که لازمه آن امکان هماوردى با قرآن است درحالى که اعجاز قرآن همواره ثابت بوده و براى کسى هماوردى آن میسور نشده است و هر گونه تحریف نوعى اختلال در نظم و اسلوب ویژه و بلاغت قرآن وارد مى کند و آن را از منزلت کلام الهى به منزلت کلام بشرى مى رساند و اعجاز بلاغى و لفظى آن را ساقط مى نماید. 
قرآن کریم به زبان عربى و لسان مبین نازل گردیده است و حکمت الهى اقتضاى آن را دارد که به لحاظ قواعد دستورى و زبانى تابع لسان مخاطبین خویش باشد،  از این رو در قرآن آیه اى یافت نمى شود که به لحاظ لفظى و محتوایى از قواعد زبان عربى پیروى ننموده باشد، اما در برخى از اخبار آنگونه که در ذیل آیات 64، 170، و 174 ذکر شد عبارات نقیصه هیچ گونه مناسبتى با سیاق آیات خویش ندارد. 
اضطراب اخبار در تعیین عبارت حذف شده از آیه و نقل آنها به اشکال مختلف خود قرینه اى بر ضعف این دسته از اخبار و چه بسا جعلى بودن آنهاست. 
قریب به سى و نه خبر از چندین خبرى که از سوى ادعا کنندگان به عنوان شواهد تحریف سوره نساء برشمرده شده است، در زمره اقوال و روایات تفسیرى ائمه قرار مى گیرند و هیچ گونه دلالتى مبنى بر اینکه معصوم علیه السلام بیان نموده باشد که در آیه کاستى رخ داده است، وجود ندارد و حتى آنگونه که در بررسى روایات تحریف آیه 24 نساء گذشت علما و مفسرینى چون عیاشى، قمى، طوسى و طبرسى از عبارات «قرأ معصوم علیه السلام تلا، هکذا نزلت، نزلت هکذا نزلت، تنزیله کذا» معناى اصطلاحى این الفاظ را دریافته باشند وجود ندارد؛ زیرا این الفاظ اصطلاحاتى بوده که در زمان معصوم علیه السلام جهت تفسیر آیه به کار مى رفت واین معانى نزد علماى معاصر ائمه کاملا روشن بود وآنها از این الفاظ تفسیر آیه را مى فهمیدند؛ اما قائلین به تحریف براى اثبات مدعاى خویش عبارات مذکور را بر تحریف آیه حمل نموده اند . 


و بالاخره آنکه با بررسى تفصیلى سندى و دلالى روایات تحریف سوره نساء، به خبرى که قابلیت تأمل و بررسى جدى در باب اینکه عبارتى از آیات سوره نساء کاسته شده و یا زیادتى در آن صورت گرفته است دست نیافتیم و جاى بسى شگفت است که چگونه قائلین به تحریف در جهت اثبات مدعاى خود در مقابل کلامى که به نحو متواتر، نسل به نسل و سینه به سینه با اهتمام نبى مکرم اسلام صلى الله علیه وآله و اصحاب ایشان و نظارت ائمه معصومین علیهم السلام و مسلمین در هر عصر و زمانى با وعده تخلف ناپذیر الهى از هرگونه گزندى در امان مانده است،  به اخبار دست و پا شکسته راویان غالى و غیر ثقه اى چون سیارى متهالک تمسک جسته اند و به متونى استناد کرده اند که نه تنها مدعاى ایشان را اثبات نمى کند، بلکه در تقابل کامل با آن است. 

منابع:

ویکی پدیا-دانشنامه آزاد

1. ابوالعباس احمد بن على نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشیعه المشتهر برجال النجاشى، تحقیق: سید موسى شبیرى زنجانى، موسسه النشر الاسلامى، قم، 1407 ق. 
2. ابوالقاسم فرات بن ابراهیم فرات کوفى، تفسیر الفرات الکوفى، تحقیق: محمد الکاظم، وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامى، تهران، 1410ق 
3. ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، تحقیق: احمد حبیب قیصر العاملى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بى تا. 
4. ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفه الرجال (رجال کشی) تحقیق: سید مهدى رجائى، اول، موسسه آل البیت، قم، 1404ق. 
5 ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، الفهرست، تحقیق: جواد قیومى، موسسه نشر الفقاهه، قم، 1417ق. 
6. ابوعبدالله محمدعلى ابن شهرآشوب، معالم العلماء، قم: بى تا. 
7. ابو عبدالله محمدبن على ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، المطبعه الحیدریه، نجف، 1376ق /1956م. 
8. ابونضر محمد بن مسعود عیاشى، تفسیر العیاشى، تحقیق: سید هاشم رسول محلاتى، المکتبه العلمیه الاسلامیه، تهران، بى تا. 
9. ابى جعفر محمد بن على شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: على اکبر غفارى، دوم، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، 1404ق. 
10. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، دارصادر، بیروت، بى تا . 
11. احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، تحقیق: سید محمد باقر الخرسان، اول، دار النعمان، نجف، 1386 ق. 
12. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: محمد عوض مرعب و فاطمه محمد اصلان، اول، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1422ق . 
13. ثقه الاسلام ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى، الکافى، تحقیق: على اکبر غفارى، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1388ق .
14. تقى الدین بن داود حلى، الرجال، اول، مطبعه حیدریه، نجف، 1392 ق. 
15 جعفر نکونام، درآمدى بر تاریخ گذارى قرآن، اول، هستى نما، تهران، 1380 ش. 
16. حسن بن یوسف علامه حلى، خلاصه الاقوال، دوم، مطبعه حیدریه، نجف، 1381ق. 
17. سیدابوالقاسم خویى، البیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دارالزهراء، 1395 ق / 1975م. 
18. سیدابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث و تفصیل الرواه، پنجم، بى جا، 1413ق / 1975م. 
19. سید رضا مؤدب، نزول قرآن و رؤیاى هفت حرف، اول، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، قم، 1377ش. 
20. سید عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، تحقیق: حسین الراضى، دوم، جمعیه الاسلامیه، بیروت، 1402ق. 
21. سید على اصغر جابلقى، طرائف المقال، تحقیق: سید مهدى رجائى، اول، مکتبه آیه الله مرعشى، قم، 1410 ق . 
22. سید على موسوى دارابى، اسطوره تحریف، اول، امامت، مشهد، 1381 ش. 
23. سید مرتضى رضوى، عصمه القرآن من الزیاده و النقصان، اول، موسسه دار الهجره، قم، 1422ق. 
24. سید مصطفى تفرشى، نقد الرجال، اول، موسسه آل البیت، قم، 1418ق. 
25 سیدهاشم حسینى بحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن، اول، بعثت، تهران، 1415ق. 
26. شیخ حسن بن زین الدین، التحریر طاووسى المستخرج من کتاب حل الاشکال، تحقیق: فاضل الجواهرى، مکتبه آیه الله مرعشى، قم، 1411ق. 
27. شیخ عبدالحسین الامینى، الغدیر فى الکتاب و السنه والادب، اول، دارالکتب العربى، بیروت، 1379ق. 
28. شیخ فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینى، دوم، مکتبه نشر الثقافه الاسلامیه، بى جا، 1408 ق. 
29. عبدالله جوادى آملى، نزاهت قرآن از تحریف، تحقیق: على نصیرى، اول، أسراء، قم، 1383ش. 
30. عبدعلى بن جمعه عروسى حویزى، تفسیر نورالثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولى محلاتى، موسسه اسماعیلیان، قم، 1412ق/ 1370ش. 
31. علامه سید مرتضى عسکرى، القرآن الکریم و روایات المدرستین، دوم، مجمع العلمى الاسلامى، قم، 1416 ق/ 1996ق . 
32. على بن ابراهیم قمى، تفسیر القمى، تحقیق: سید طیب موسوى جزائرى، نجف: 1387، دار الکتاب للطباعه و النشر، قم، 1404ق . 
33. کشف الغطاء، شیخ جعفر الغطاء، مهدوى، اصفهان، بى تا. 
34. محمد باقر مجلسى، بحار الانوارالجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، دوم، موسسه الوفاء، بیروت، 1403 ق /1983م. 
35 محمد بن اسماعیل البخارى، صحیح البخارى، اول، دارالفکر، بیروت، 1401ق. 
36. محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق: عبدالرحیم ربانى شیرازى، بیروت دار احیاء التراث العربى، بى تا. 
37. محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، تحقیق: جواد قیومى اصفهانى، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، 1415 ق. 
38. محمد بن عبدالکریم شهرستانى، الملل والنحل، دوم، دارالمعرفه، بیروت، 1395 ق. 
39. محمد بن على اردبیلى، جامع الرواه، مکتبه المحمدى، قم، بى تا. 
40. محمد بن عیسى الترمذى، سنن الترمذى، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، اول، دارالفکر، بیروت، 1403 ق. 
41. محمدبن نعمان شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، تحقیق: حسین درگاهى، دوم، دارالمفید، بیروت، 1414 ق/ 1993م . 
42. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، اول، آستان قدس رضوى، مشهد، 1360 ش. 
43. محمد هادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، بى تا. 
44. محمد هادى معرفت، تاریخ قرآن، چهارم، سمت، تهران، 1381. 
45 محمد هادى معرفت، تفسیر و مفسران، اول، التمهید، قم، اردیبهشت 1379ش
46. محمد هادى معرفت، صیانه القرآن من التحریف، اول، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، 1413ق. 
47. ملا محسن فیض کاشانى، التفسیر الصافى، تحقیق: حسین الاعلمى، مکتبه الصدر، تهران، بى تا، موسسه الهادى، قم، 1416ق. 
48. مولى محمد صالح مازندرانى، شرح اصول الکافى، بى جا، بى تا. 
49. میرزا محمد مشهدى فمى، تفسیر کنزالدقائق، تحقیق: حاج آقا مجتبى عراقى، اول، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، 1407ق. 
50. ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، بیست ونهم

 

 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

  • اشتراک دانش و مهارت مالی و حسابداری
  • قرآن پژوهی مالی و حسابداری
  • شرکت دانش پژوهان مالی فرانگر
  • مرکز مشاوره الکترونیک حسابداری, مالی و سرمایه گذاری
  • توسعه توانمندی و فرصتهای شغلی مالی و حسابداری
  • انتخاب برتر محصولات, خدمات و بازار حسابداری, مالی و...
  • توسعه نگر دانش و مهارت مالی و حسابداری
  • آتیه نگر دانش و سواد مالی مدیران ارشد
  • بهینه نگر دانش و سواد مالی خانواده
  • هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
    Google Analytics Alternative